loading...
حسين جعفري دانشجوي كارشناسي ارشد مديريت آموزشي

باسمه تعالي

«اومانيسم جنبشي فلسفي و ادبي است كه در نيمة دوم قرن چهاردهم، از ايتاليا آغاز شد و به كشورهاي ديگر اروپايي كشانده شد. اين جنبش يكي از عوامل فرهنگ جديد را تشكيل مي دهد. همچنين اومانيسم فلسفه اي است كه ارزش يا مقام انسان را ارج مي نهد و او را ميزان همه چيز قرار مي دهد و به بياني ديگر سرشت انساني و حدود و علائق طبيعت آدمي را به عنوان موضوع اتخاذ مي نمايد.

اومانيسم در معناي ابتدائيش، كه مفهومي تاريخي است، جنبة اساسي و زيربنايي رنسانس مي باشد؛ همان جنبه اي كه متفكران از آن طريق كمال انساني را در جهان طبيعت و در تاريخ جست و جو كردند و تفسير انسان را نيز در اين جهت جويا شدند. اصطلاح اومانيسم در اين معنا از"اومانيتاس" مشتق شده است كه در زمان "سيسرون" و "وارو" به معناي تعليم مطالبي به انسان بود كه يونانيان آن مطالب را "پايديا"مي ناميدند كه به معناي فرهنگ مي باشد.

آزادي و اختيار

"ستايش آزادي يكي از مهمترين موضوعهاي مورد توجه اومانيستها بود اما آزادي مورد نظر آنها عبارت بود از اختياري كه بتوانند آن را در طبيعت وجامعه اعمال نمايند و اين آزادي در مقابل تفكر پذيرفته شدة قرون وسطا بود كه بر اساس آن، امپراطوري، كليسا و اصول فئوداليته، نگهبانان نظم حاكم بر جهان تلقي مي¬شدند و انسان مجبور به پذيرش صرف بود يعني چنان پذيرشي كه كمترين تغييري در آن ممكن نبود.

طبيعت گرايي

طبيعت انگاري اومانيستها عبارتست از اينكه: انسان قسمتي از طبيعت است، طبيعت قلمرو انسان است، تركيبي او را به طبيعت گره مي¬زند كه اين تركيب عبارت است از جسم، حواس و نيازهاي او كه انسان نمي¬تواند خود را از آن امور طبيعي جدا و يا از آنها غفلت نمايد. هر چند بشرانگاران روح انسان را به خاطر قوة اختيارش ستايش مي¬كنند اما از جسم و آنچه به آن مربوط است نيز غفلت نمي¬كنند. امنيت و ارزش لذت جسماني در ميان اومانيستها و تنفر آنان نسبت به رياضت مربوط به قرون وسطا به روشني، ارزشيابي جديد بشرگرايان را نسبت به جنبه¬هاي طبيعي انسان نشان مي¬دهد.

اومانيستها علاوه بر طبيعت انسان، شخصيت اجتماعي و سياسي وي را نيز مورد ملاحظه قرار دادند....

اومانيستها به خاطر تصديق ارزش پول به عنوان امري ضروري براي زندگي فردي و اجتماعي به اخلاق ارسطويي اعتبار بخشيدند و تحقير پول را، كه مظهر رياضت قرون وسطا بود، مبتني بر غفلت از طبيعت انساني تلقي كردند و بدين ترتيب راه را براي آثار ماكياولي (كه از بسياري جهات اومانيست بود) بازنمودند. ماكياول كسي بود كه جهان سياست را از هر گونه نظرية مابعدالطبيعي يا ديني مبّرا ساخت و نظرية ماكياولي براي نشان دادن بدون تعصب اختيارات عرضه شده براي انسان سياسي در موقعيتهاي متفاوت مطرح شد.

روان شناسي اومانيستي

روان شناسي نوين در قرن بيستم بر پاية اين اعتقاد است كه انسان به عنوان يك فرد وجودي يگانه و منحصر به فرد است و بايد به همين صورت به وسيلة روان شناسان و روان پزشكان شناسايي و درمان شود. اين نهضت در مخالفت با دو جريان اصلي در روان شناسي قرن بيستم، كه رفتارگرايي و روانكاوي مي باشد، رشد يافت... بشرانگاران معتقدند كه هر فردي به خاطر زندگي واعمالش مسئول است و مي¬تواند در هر زمان به طوري از طريق آگاهي و ارادة خلاقانه در نظرات يا رفتارش تغيير ايجاد كند. روان¬شناسان اومانيست به كاملترين رشد فردي در حوزه¬هاي عشق، عملكرد، خود ارزشي و استقلال دروني علاقه¬مندند. در اين طرز تلقي رشد و بلوغ بصورت فرايندي در نظرگرفته شده است كه در طول آن فرد محقق مي-شود و از نظام ارزشهاي خويش تبعيت مي¬كند.

 

انجمن روان شناسان اومانيست پنج شرط اساسي را عنوان مي كند:

1. انسان جانشين استعدادهاي خويش مي¬باشد.

2. انسان انساني مالك هستي خويش در زمينة انساني است.

3. انسان آگاه است.

4. انسان انتخابگر است.

5. انسان موجودي ارادي است.

روان¬شناس آمريكايي آبراهام اچ. ماسلو (1908 ـ 1970) كه يكي از راهنمايان طراحي روان¬شناسي اومانيستي شناخته شده است سلسله مراتبي از نيازها يا محركها را جهت رسيدن به كمال پيشنهاد مي¬¬¬کند كه عبارت¬اند از: نيازهاي روان-شناسانه، ايمني، تعلق و عشق، احترام، خود فعليتي. به عقيدة وي فقط زماني كه نيازهاي اوليه زياد با يكديگر تلاقي مي¬كنند پيشرفت فردي مي¬تواند در سطوح بالاتر سلسله مراتب تحقق يابد و شخص با خود فعليتي، از عامل بالقوة خود به طور كامل استفاده خواهد كرد.

مفهوم "خويش" براي بيشتر روان¬شناسان اومانيست يك نقطة محوري مي¬باشد. در اين "تركيب شخصي" كه در نظرية روان درماني كارل راجرز(متولد 1902) طرح شده است دريافتهاي فرد در مورد دنياي وي بر طبق تجربة شخصي او مي¬باشد. اين دريافتها فرد را مطلقاً به سمت برطرف كردن نيازهاي "خويش" سوق مي¬دهد. راجرز تأكيد مي¬كند كه يك شخصيت فردي در توسعة خود براي خود فعليتي (خود شدن)، خود صيانتي (خودحفاظتي) و خود رفعتي (خود را بالاتر بردن) تلاش سختي مي¬كند.

بسياري از روانشناسان اومانيست به تبعيت از نوشته¬هاي ژان پل سارتر(1905ـ1980) و فلاسفة اگزيستانسياليست پذيراي نظرية اگزيستانسياليستي دربارة اهميت وجود معناي حيات شدند.

لودونك بينس وانجر (1881ـ1957) روانپزشك سوئيسي و پيشرو قديمي روان¬شناسي اگزيستانسياليستي بر مفهوم "طرح جهاني" كه در آن كليت وجود انساني را مورد ملاحظه قرار داده بود تاكيد نمود. بر طبق نظرية بينس وانجر انسان، محصول محيطش نيست بلكه خالق محيط خويش مي¬باشد....

روان¬شناس آمريكايي رولومي (متولد 1909) اعتقاد دارد كه ما ازسرشت اساسي انسان به عنوان وجودي كه تجربه مي-كند و اين تجربيات براي وي تحقق مي¬يابد غفلت كرده¬ايم. به عقيدة وي آگاهي انسان از فناپذيريش، بر زندگي وي تأثير مي¬گذارد. روان¬شناس آمريكايي كلارك ستكاس به تأثير تنهايي بر فرد و بر رفتارش معتقد است. وي مي¬نويسد مادامي كه "تنهايي اگزيستانس" قسمت اجتناب¬ناپذيري از تجربة انسان است اين تنهايي ازخود بيگانگي و خودانكاري قادر است تا اضطراب افراط آميزي را ايجاد نمايد.

ملاحظه مي¬شود كه روان¬شناسي اومانيستي فرد انساني را به منزلة موجودي كاملاً متمركز بر خود مورد توجه قرار مي-دهد. در اين ديدگاه، هريك از انسانها يگانه و منحصر به فرد (و نه به صورت افرادي از يك نوع مشترك)بوده و هر فردي حتي در مورد نظام ارزشي حاكم بر رفتارش كاملاً قائم به خود مي¬باشد. گويي در ديدگاه اومانيستها، علل فاعلي و غايي نيز در درون انسان قرار دارد تا جايي كه نه تنها فرد به صورتي منفرد و بريده از علل خارجي به فعليت رسانندة تمامي استعدادها و قواي خويش است بلكه حتي' دربردارندة غايت وجودي خود نيز مي¬باشد و در طريق خود فعليتي، خودصيانتي و خود رفعتي كاملاً تنها و قائم به خويشتن است و اين تنهايي اگزيستانس به عقيدة روان¬شناسان به اضطراب افراط آميزي منجر مي¬شود.

 

مـذهب

در سالهاي اخير اصطلاح اومانيسم غالباً به معناي آن گونه نظام ارزشي به كار مي¬رود كه بر شايستگي شخصيتي افراد انساني تأكيد دارد اما اين اصطلاح دربردارندة ايمان به خداوند نيست و در حالي كه حلقة مشخصي كه مبتني بر بي¬خدايي است در اومانيسم به چشم مي¬خورد، از اشكال مختلف مذهبي به منظور ترويج ارزشهاي مشخص انساني نيز استفاده مي¬شود چنانچه در قرن نوزدهم "اگوست كنت" پوزيتيويست فرانسوي، يك مذهب بشري را كه مبتني بر بي¬خدايي بود، صرفاً به منظور اصلاح اجتماعي بنيان نهاد. علاوه بر آن دسته مكاتب اومانيستي، كه مبتني بر بي¬خدايي بودند در ميان حكماي مسيحي نيز تمايلي ديده مي¬شود كه مسيحيت، مذهبي اومانيستي تلقي شود.كارل بارت، متكلم پروتستان سوئيسي در قرن بيستم، معتقد است كه "اومانيسم بدون انجيل وجود ندارد." همچنين متكلمين كاتوليك رم ادعا كرده¬اند كه مسيحيت كاتوليك، مذهبي انسان¬گراست زيرا بر بي¬مانند بودن انسان، به عنوان يك مخلوق، در نظر خداوند تأكيد دارد.

"با وجود تمامي تفكرات اومانيسم دربارة رياضت و الهيات، آنها شخصيتي ضد مذهبي يا ضد مسيحي نداشتند. علاقة بشرانگاران به دفاع از ارزش و آزادي انسان، آنها را به مذاكره دربارة خداوند، قدرت وي و مسائل حديثي دربارة روح، بقاي روح و آزادي آن (كه معمولاً به همان صورت سنتي قرون وسطايي انجام مي¬گرفت و محدود به همان تفكر خاص قرون وسطا بود) سوق مي¬داد. به هر حال، در اومانيسم اين مباحثات معناي جديدي به خود گرفت زيرا آنها مفهوم درك و تصديق را براي توانايي ابتكار انسان در عالم قائل بودند و از اين توانايي در حوزة مذهبي نيز دفاع مي¬كردند ... جيانوزو مانتي در كتاب "رجال بزرگ اومانيسم" آورده است كه كتاب مقدس فقط بيانيه¬اي جهت سعادت مافوق دنيوي نيست بلكه بيانيه¬اي براي سعادت زميني نيز مي¬باشد. به عقيدة مانتي مذهب همان، اعتماد به ارزش عمل انسان،كاميابي اين عمل و پاداش وي در حيات اخروي مي¬باشد. او نيز مانند لرنزووالا و بسياري ديگر وظيفة بنياني مذهب را، حمايت از انسان در عمل حيات حقوقي و همچنين فعاليت سياسي مي¬داند."

ملاحظه مي¬شود كه تفكر بشرانگارانه به رغم اينكه تاكيدي بر ايمان به خداوند ندارد اما پاي¬بندي به دستورات مذهبي را (ولو مذهبي مبتني بر بي¬خدايي و نشئت گرفته از تفكرات يك انسان مانند اگوست كنت)، ضروري مي¬داند. چرا كه اومانيستها معتقدند عدم پاي¬بندي به يك دسته اصول مذهبي باعث از هم پاشيدن شالوده¬هاي نظام اجتماعي خواهد بود. خواه مذهب مزبور مبتني بر پرستش خداوند و خواه براساس الحاد و بي¬خدايي باشد. بنابراين در اينجا مي¬توان اومانيستها را به دو دستة خداپرست و ملحد تقسيم كرد اما بايد گفت كه حتي' در تفكر اومانيستهاي خداپرست ارزش انسان و آزادي وي هدف تلقي شده است و شناخت خداوند و قدرت او به عنوان وسيله مطرح مي¬باشد.همچنين تقيد به تعاليم و دستورات مذهبي نقشي روبنايي و ابزارگونه دارند.

 

مدارا

"نظرات مذهبي اومانيسم عميقاً با روح مدارا اشباع شده بود. واژة مدارا و تساهل كه تحت تأثير جنگهاي مذهبي در قرون شانزدهم و هفدهم مطرح شد به امكان همزيستي مسالمت¬آميز در ميان اعتقادات مختلف مذهبي (كه همچنان متمايز از يكديگر باقي مي¬مانند و قابل تبديل به يك عقيده واحد نيستند) اشاره دارد. به همين دليل بشرانگاران بينش بردبارانه را از نظرية وحدت اساسي همة ايمانهاي مذهبي و امكان صلح عالمگير مذهبي اخذكردند. و از طرفي، در نظر اومانيستها آرامش مذهبي به وحدت ضروري در ميان فلسفه و مذهب نيز اشاره مي¬نمايد. لئوناردو بروني اين سؤال را مطرح كرد كه آيا سنت پاول چيزي فراتر از تعاليم افلاطون آموخت؟ بر طبق نظرية پدران كليسا (كه اومانيستها نيز در اين نظريه سهيم بودند) مسيحيت عقلي را كه فلسفة باستان استادانه ساخته و پرداخته بود به سادگي به اجرا درآورد زيرا خردي كه اين فلسفه از آن حمايت مي¬كند، همان عقلي است كه در كلمة ا... مجسم شده است ... از طرف ديگر پيكودلاميراندولا كه مهمترين الهام گيرنده از نظرية مدارا بود پيام¬آور صلحي جديد شد كه اين سازش تمامي مذاهب و فلسفه¬هاي جهان را به خود جلب نمود. خطابة "در مقام انسان" (كه ابتدا سرود صلح ناميده شد) طرح بناي صلحي عالمگير را با سازگار نشان دادن تفكر افلاطوني و ارسطويي پيشنهاد نمود، همچنين پيكو پيشنهادسازگاري ميان اين دو عقيده و فلسفه¬¬هاي ديگر عهد باستان، كابالا، سحر وجادو، پاتريستيك و مكتب مدرسي را ارائه داد و پيشنهاد هماهنگي فلسفه و مسيحيت و وحي مذهبي مربوط به پيكودلاميراندولا بود. بسياري از اومانيستها نيز مانند پيكو معتقد بودند كه اين تكثر و گوناگوني عقايد از يك منبع واحد ناشي مي¬شود و از الهامي نخستين سرچشمه گرفته كه اين عقايد دريك مسير يك جانبه و نه متناقض بيان شده است ... "بازگشت به ريشه¬ها"مي¬تواند بازگشتي به صلح مذهبي اجداد نيكبخت انساني و پايان تنفر و تعصب ديني باشد."

در تساهل و مداراي اومانيستي تمام صاحبان عقايد به وحدت عقيده فراخوانده مي¬شوند خواه عقيدة فلسفي باشد يا ديني، و اگر ديني است خواه توحيدي باشد و يا اديان مبتني بر بت¬پرستي و خرافات تا جايي كه گويي مابه الاشتراكي براي اين اتحاد لحاظ نشده و هيچ اصل ثابتي به عنوان محورسازش در بين عقايد و مذاهب در نظر نبوده است و چنين مذهبي ناگزير امري اعتباري و روبنايي خواهد بود.

 

مكاتب اومانيستي

مكاتب زير بر مبناي تفكر بشرانگارانه پايه¬ريزي شده است:

1. كمونيسم، كه در آن اومانيسم مي¬تواند بيگانگي انسان از خويش را كه محصول مالكيت خصوصي و جامعة سرمايه¬داري است منسوخ نمايد.

2. پراگماتيسم، به دليل ديدگاه انسان محورانه¬اي مانند نظرية پرو تاغوراس انسان را ميزان تمام چيزها مي¬داند.

3. پرسوناليسم، (مكتب اصالت روح) كه قابليت انسان را براي انديشيدن به حقايق ابدي يا عموماً براي وارد شدن به ارتباطي با واقعيت متعالي اثبات مي¬كند.

4. اگزيستانسياليسم، كه اثبات مي¬كند هيچ عالم ديگري نسبت به عالم انساني (عالم ذهنيت انسان) وجود ندارد."

ملاحظه مي¬شود كه اكثر مكاتب فلسفي بعد از رنسانس به نحوي ريشه¬اي، از تفكر اومانيستي متأثر مي¬باشند مثلاً: كمونيسم كه بيشترين نظريات را در باب مردم¬گرايي ارائه داده است، پراگماتيسم كه بر اصالت عمل تكيه مي¬كند، پرسوناليسم كه براي روح آدمي بيشترين قدرت تأثير را قائل است واگزيستانسياليسم كه تأكيدي فراوان بر وجود بالفعل آدمي دارد، هر يك به انسان به منزلة وجودي قائم به ذات كه خود فاعل و غايت خويش مي¬باشد نظركرده¬اند.

 

نتيجه گيري

در اين فصل تصويري كلي از اصول فكري اومانيستها ارائه شد كه اهم آنها به قرار زير است:

1. انسان ميزان و معيار همه چيز است.

2. به منظور احياء و توسعة استعدادها و نيروهاي گذشتگان بازگشت به فرهنگ روزگار باستان ضروري است و اين امر از طريق مطالعه ادبيات كلاسيك يونانيان تحقق مي¬يابد.

3.بر آزادي و اختيار انسان تأكيد شده است كه به علت بيزاري از فشار و اختناق حاكم بر قرون وسطي به گونه¬اي افراطي مطرح مي¬شود.

4. واسطه¬گري سران روحاني، بين خدا و انسان انكار مي¬شود.

5. قدرت و سرنوشت، مطلقاً به انسان واگذار مي¬شود و حاكميت جابرانة سرنوشت مردود اعلام مي¬گردد.

6. انسان مركز عالم تلقي مي¬شود.

7. خرد انسان برابر با خرد خداوندي قلمداد مي¬گردد.

8. با نظامهاي بستة فلسفي، اصول و عقايد ديني، و استدلال انتزاعي درمورد ارزشهاي انساني مخالفت مي¬شود.

9. رياضتهاي جسماني مورد نفرت و توجه به جسم و لذات جسماني مطلوب مي¬باشد.

10. عقل انساني رهبري بشر را به عهده مي¬گيرد و دين از فرماندهي خلع مي¬شود.

11. لذائذ مربوط به طبيعت جسماني هدف نهايي فعاليتهاي بشري تلقي مي¬شود.

12. انسان "حيوان سياسي" تلقي مي¬گردد.

13. جهان سياست از هر گونه نظريات مابعدالطبيعي يا ديني فاصله مي¬گيرد و انسان در عالم سياست نيز به عنوان مختار مطلق معرفي مي¬گردد.

14. در روان¬شناسي هر انساني به عنوان يك نوع منحصر به فرد (و نه فردي از يك نوع) مطالعه مي¬شود كه بر اين اساس او مختار است تا صرفاً از نظام ارزشهاي خويش تبعيت كند.

15. در هر شخصيت فردي، خود فعليتي، خود صيانتي و خود رفعتي بررسي مي¬شود.

16. انسان محصول محيط خويش نيست بلكه خالق محيط خود است.

17. انسان بايد كاملاً بر خود متمركز باشد.

18. شايستگي شخصيتي افراد انساني مي¬تواند بدون ايمان به خداوند متحقق شود.

19. وجود مذهب همچون عاملي روبنايي به منظور ترويج ارزشهاي شخصي انساني و اصلاح اجتماعي لازم است اما اين مذهب مي¬تواند مانند مذهب بشري اگوست كنت كاملاً ملحدانه باشد.

20. وحدت ميان تمامي مذاهب (از مذاهب ابراهيمي گرفته تا مذاهب خرافي) ضروري و مورد تأكيد مي¬باشد.

 

اصولي كه در بالا ذكر شد شالوده¬هاي اصلي اومانيسم مي¬باشد اما در برداشتي خداپرستانه كه در ميان بعضي متكلمات مسيحي رايج بوده است اومانيسم به معني انسان¬گرايي، منافي ايمان ديني تلقي نشده است، چنانچه اومانيستهاي متدين نكات زير را مطرح كرده¬اند:

1. اومانيسم به معني انسان¬گرايي منافاتي با دين ندارد زيرا انسان در تصور خداوند مخلوقي بي¬مانند است.

2. دفاع از ارزش و آزادي انسان منافاتي با دين مسيحيت ندارد.

3. براساس تعاليم مذهبي نيز توانايي ابتكار انسان منحصر به فرد مي¬باشد.

4. كتاب الهي فقط تضمين كننده سعادت آن جهاني نيست بلكه نيكبختي اين جهاني را نيز ضمانت مي¬نمايد.

5. اديان الهي، اعتماد به ارزش عمل انساني، كاميابي عمل و پاداش اخروي را تأمين مي¬نمايند.

6. مذاهب الهي حامي حيات حقوقي و فعاليت سياسي انسان هستند.

7. ارزشهاي فرهنگي يونان باستان با مسيحيت منافاتي ندارد.

8. خرد مطرح شده در يونان باستان همان كلمه ا... مسيحيت مي¬باشد.

شايان ذكر است كه اومانيتسهاي خداپرست نيز انسان، ارزش و آزادي او را هدف تلقي كرده و شناخت خداوند و قدرت وي را وسيله¬اي در جهت وصول به آن هدف مي¬دانند كه در اين صورت به گونه¬اي اصالت انسان، در مقابل خداوند مطرح مي¬گردد كه اين امر را مي¬توان وجه مشخصة تفكر بشرانگاران موحد و دين¬دار در نظر گرفت. در يك نتيجه¬گيري اجمالي مي¬توان گفت كه اگر اومانيسم به معناي تكيه بر ارزش انساني و مقام و منزلت و اختيار و آزادي وي در نظرگرفته شود منافاتي با اطاعت و انقياد ديني ندارد و به بياني ديگر، محاط در دايرة دين است و اما اگر انسان بماهو انسان و بعنوان خليفه الله هدف تلقي شود و شناخت ديني نسبت به خداوند و نيز تبعيت از تعاليم دين صرفاً به منزلة وسيله و ابزاري در جهت وصول به آن هدف تلقي گردد در اين صورت دايرة اومانيسم محيط بر دايرة دين خواهد شد.

و اما در صورتي كه نگرش اومانيستي به برابري عقل انسان با خرد خدايي معتقد باشد، چنين اومانيسمي در تباين كامل با معرفت و اطاعت ديني قرار خواهد گرفت.

...................................................................................

انسان‌گرایی (اومانیسم) (به انگلیسی: Humanism) رویکرد تمرکز بر توانایی‌ها و دغدغه‌های انسان؛ در آزمایش‌های تجربی، مطالعات اجتماعی، پژوهش‌های فلسفی و خلق آثار هنری است.

 

واژهٔ Humanism (با H بزرگ) نهضت فرهنگی فکری است که در خلال دوران تجدید حیات فرهنگی (رنسانس) به دنبال ایجاد رغبت و تمایل جدید نسبت به آثار برجستهٔ یونانی و رومی پدید آمده‌است. این واژه از واژهٔ لاتینی Humus به معنی خاک یا زمین اخذ شده‌است.

 

انسان‌گرایان میان مجردات در انتهای دوران باستان و در قرون وسطا، محققان و روحانیون، میان divinitas به معنی حوزه‌هایی از معرفت و فعالیت که از کتاب مقدس نشأت می‌گرفت و humanitas یعنی حوزه‌هایی که به قضایای عملی زندگی دنیوی مربوط می‌شده‌است، فرق گذاشتند. و از آنجا که حوزهٔ دوم، بخش اعظم الهام و مواد خام خود را از نوشته‌های رومی و به طور فزاینده یونان باستان می‌گرفت، مترجمان و آموزگاران این آثار که معمولاً ایتالیایی بودند خود را umanisti یا humanists نامیدند.

 

در برخی از موارد انسان‌گرایی در برابر خداگرایی قرار داده شده است[۱]. اما از نقطه نظر علمی، در آنتروپولوژی ارتباطی میان اومانیسم و خداناباوری وجود ندارد و ارتباط عمیقی میان خداباوری و اومانیسم در تاریخ یاد شده‌است، زیرا بنیانگذاران اومانیسم در «اروپا ی مدرن» که دکارت و کانت می‌باشند خود سرسخت‌ترین خداباوران هستند. سارتر در کتاب «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» (Existentialisme est un Humanism) کوگیتوی دکارتی را تنها نقطهٔ تمایز اگزیستانسیالیسم از بقیهٔ فلسفه‌ها و «تنها مبنای ممکن برای اومانیسم» می‌داند. برخی از انسان گرایی به عنوان ایمان به خدای حقیقی یعنی ایمان به خود انسان یاد می کنند.از نظر آن ها با این که یک ندای درونی در انسان می گوید که خدا هست ولی چون انسان آن را نمیبیند پس نباید در مورد آن اظهار نظر کرد فعلا چیزی که هست و انسان می بیند خود انسان است و در واقع انسان همان خداست و به اندازه‌ی تمام انسان ها خدا وجود دارد.

.........................................................

واژه اي را که امروزه با عنوان اومانيسم Humanism   به کار مي بريم واژه ايست که هم رويکردي در علم گرايي تجربي و انساني دارد و هم زمينه اي در معرفت: هم بيان کننده توصيفي است براي جهت گيري هاي سياسي و اجتماعي و نيز صبغه اي دارد در فلسفه و نظام آموزشي اسکولاستيک از قرن يازدهم تا به حال. پيداست که چنين واژه اي را نمي توان بدون در نظر گرفتن تاريخچه استعمال و تکوين مورد تحليل قرار داد. اگر بخواهيم به سابقه کاربرد واژه اومانيسم نظر داشته باشيم و از نظر تاريخي به رواج اين مفهوم بپردازيم ريشه تاريخي اين واژه را مي توان در نظام زباني يونان باستان جستجو کرد.

 

يونان باستان وhumanitas  در معرفت زميني

 

ريشه اين واژهHumdle   از واژه لاتينhumus  به معني خاک يا زمين است; لذاhomo  به معني هستي زميني وhumanus  به معني  خاکي يا انسان است. اين واژه در فرهنگ هلنيستي يونان باستان در تقابل با ساير موجودات خاکي (حيوانات و گياهان) و در برابر مفهوم هستي متعالي ساکنان آسمان ها و خدايانbivines  قرار مي گيرد.

 در اواخر دوران باستان محققان و روحانيون ميان مفهومbivinitas  به معني حوزه هايي از معرفت که از متن کتاب مقدس نشات مي گرفت وhumanitas  به معناي حوزه هاي معرفتي مرتبط با زندگي مادي فرق گذاشتند. از آن رو که اين حوزه دوم بخش اعظم الهام و مواد خام خود را از نوشته هاي رمي و به طور فزاينده يونان باستان مي گرفت ، مترجمان و آموزگاران اين آثار در نظام آموزشي اسکولاستيک که غالبا ايتاليايي بودند خود راumanisti  يا اومانيست مي ناميدند. نوعي تلاش جهت دار و هدايت شده در ميان متکلمين مسيحي براي بازخواني آثار و مفاهيم فلسفي عصر باستان و طرح ريزي سنتTrabition  در قامت کلام منجر به توجه به مفاهيم هلنيستي باستان نظير انسان گرايي شد و اگرچه تا پيش از رنسانس و نوزايش فرهنگي "انسان گرايي " غالبا در حاشيه نظريه پردازي هاي جهان مسيحيت قرار داشت و در متن آموزشهاي کلام مسيحي توجه به فيض باري تعالي بود که به تاملات فلاسفه و روحانيون سمت و سو مي داد، اما در عين حال رونق و ارزش تبيين انسان در ميان فلاسفه اروپايي تا به جايي تداوم يافت که ساموئل جانسون در فرهنگ خود هر اومانيست را " يک دستور نويس و يک فيلسوف" معرفي مي کند.

 

رنسانس و تحول در دريافت از انسان

 

از نظر معنايي تاکيد بر انسان به مثابه يک مفهوم در ادبيات و سنت هاي هنري متاثر از فلورانس به گونه اي با مفاهيم ضمني چون " تاريخي بودن و زمان مندي " متناظر است; به اين معنا که به جاي تحليل کيهاني و متکي به خرد متعالي در باب انسان که نتيجه محتوم روش هاي قرون وسطي و آموزه هاي کليسايي بود، انسان هايي تصوير مي شوند که اسامي واقعي، زندگي ملموس، وحس قابل لمسي از نوع احساسات عشق، خشم، درد، نفرت، شهوت و... دارند و در شهرها و نقاطي زندگي مي کنند که آنها را مي توان در نقشه هاي جغرافيايي يافت و گاه در ترسيم خصايص فيزيولوژيک آنها - به ويژه چهره افراد - بيشترين دقت و تمرکز به کار مي رود تا همانند اشخاص معمولي واي بسا افراد موجود در نزديکي شاعر يا هنرمند باشند مشهودترين مثال اين امر را مي توان در " لبخند ژوکوند " اثر لئوناردو داوينچي يافت. البته در رمزگشايي از اين گرايش، بايد به آثار يونان باستان و رم توجه داشت و هومر و ويرژيل را يادآوري کرد; چه اينکه يافتن طبيعت انساني و ديدگاه زيباشناختي متاثر از آرا» ارسطو - به طور مثال در باب زيبايي حقيقت عريان - اساس کار نقاشان، مجسمه سازان و شعراي عصر رنسانس تا روشنگري و دوران معاصراست.

حتي اسطوره سازي و اسطوره شناسي متاثر از سنت يوناني هم به نوعي نمادگرايي و سمبوليسم را متکي به گرته برداري و مشابه سازي از افراد واقعي مي کند که اومانيسم ادبي و هنري را در راستاي توجه به خواسته ها و نيازهاي آدمي به پيش مي برد. به طور کلي مي توان گفت جوهره اومانيسم در فرهنگ و  تلاش هاي ذهني و عيني اومانيست ها " دريافت تازه و مهم از شان انسان به مثابه موجودي معقول و جدا از مقدرات الهي " است و دريافت عميق تر از اين مطلب که تنها ادبيات کلاسيک ، ماهيت بشر را در آزادي کامل فکري و اخلاقي نشان داده تا براي هر آنچه مطلوب و نياز اوست بکوشد و از رنج خود فاصله بگيرد. اومانيست هاي عصر رنسانس به طور خاص در تحليل وجه تخالف بين سنت Trabitionو حيات اجتماعي دوران خود، مي پنداشتند تنها کليد شکاف در استبداد مفاهيم انتزاعي کليسا در پيروي از فرهنگ هلني يونان باستان است و پيروي آنها از اين گرايشات برانگيزنده نطفه هاي علم و طرح فرضيات جديد نجومي و جغرافيايي در قرون بعدي نيز واقع شد.

 

انسان محوري: از علم جديد تا فلسفه جديد

 

روش شناسي فرانسيس بيکن را به حق مي توان جز» مهمترين پايه هاي اومانيسم دانست; اگرچه بيکن با بنيان گذاري منطق کشف در کتاب خود "نوآوري بزرگ" به سال 1620 به نوعي بر اسلوب اومانيستي عهد رنسانس خط بطلان کشيد، اما با تاکيد فراوان و هوشمندانه برخودخواهي انسان استعاره ربودن طبيعت و حفظ آن به دست خود مانند زني که وادار به ازدواجي قانونمند و همراه با پاکدامني مي شود را براي توصيف علم گرايي به کار برد و توام با آن توجه به غايت هاي مادي و آسودگي انسان از جهت فيزيکي و جسماني را براي علم به مثابه هدف تعيين کرد. متاثر از اين گرايش و جهت گيري بيکن است که فلاسفه عمدتا آلماني طي قرون هفدهم تا نوزدهم تلاش را به منظور تغيير نگاه از هستي شناسيOntology  به شناخت شناسي Epistemology آغاز نمودند و پرسش هاي مربوط به ذهن بر جاي پرسشهاي مربوط به جهان نشست. در واقع برداشت و نگاه ايده آليستي را که در عصر روشنگري مشخصا به واسطه افکار ايمانوئل کانت فيلسوف آلماني تبيين شد، مي توان امتداد همين تحول بيکن نيز دانست. در توضيح اين مدعا بايد گفت که تلاش کانت براي ساختن شالوده امن معرفت انساني که در راستاي ايجاد استقلال ذهن از اقتدار در فراسوي ابزار دانستن خويش قابل توجيه است، منجر به پيدايش ايدهآليسم فرارونده اي است که خرد آدمي را به واسطه ادراک فاهمه بر اقتدار غصبي کلام مسيحي رجحان مي دهد. از منظر ارنست کاسيرر که پژوهش در فلسفه کانت را محور تاملات خود قرار داده بود، بازشناسي دستور مطلق حاکم بر کل

رفتار انساني که به موجب آن مي توان اراده اي جهان شمول داشت بر اين حکم استوار مي گردد که چنان عمل کن که بشريت را خواه در نظر خودت يا شخص ديگري، همواره و صرفا يک هدف بداني و نه وسيله.

با اين حال در دوران حيات کانت اومانيسم متاثر از شناخت شناسي هنوز به شکل تلويحي به کار گرفته مي شد و چنين اصطلاحي به صورت رسمي وضع نشده بود. در عصر روشنگري و گفتمان هاي آن عصر انسان موجودي است خردورز، عالي مقام و نامشروط که از جميع جهات اين انگاره ها پيدايش مفاهيم انسان گرايي معاصر را تداعي مي کنند. کانت اگرچه شخصا پرهيزکاري پروتستاني خود را حفظ کرد اما در فلسفه خود نه به واسطه کتاب مقدس، بلکه از رهگذر حاکميت مطلق خرد دنيوي کوشيد تا به سهم خود ارزش انسان را به واسطه خردگرايي متذکر شده و اين تلاش کانت مساله توسل به شعور متعارف انساني را در ادوار پس از او با نگاه به انسان ممزوج نمود. شايد از اين روست که در زبان هاي غيرلاتين براي تبيين و معادل سازي با واژه اومانيسم گاه هم از " انسان گرايي" و هم از " خردگرايي " استفاده مي کنند.

.................................................

اومانیسم(humanism) در فارسی به صورت اصالت انسان، انسان‌گرایی، انسان‌مداری ،آدمیت و خود بنیادی ترجمه شده است.

 

این مکتب انسان را محور ارزشها قرار می دهد یعنی اصالت به اراده و خواست او داده می شود. در این نظریه همه چیز از انسان شروع شده و به انسان نیز ختم می شود و هیچ حقیقتی برتر از انسان وجود ندارد بنابراین اومانیسم در مقابل مکتب دین که بر اساس خدا محوری می باشد قرار گرفته است .

 

img/daneshnameh_up/6/62/illustration-humanism-davinci.jpg

 

 

ریشه ها

 

ریشه‌های انسان‌گرایی به معنای فوق به چندین قرن قبل از میلاد به فرهنگ یونانی می‌رسد. در فرهنگ یونانی، خدایان رقیبان انسانند آتش آسمان یا آتش جاویدان منحصراً در اختیار زئوس (خدای خدایان بود) و او تلاش می‌کرد تا این آتش به دست انسان نیفتد. انسان نیز برای دستیابی به آتش تلاش کرد تا آنان که پرومته آتش را از زئوس می‌دزدد و از آسمان به زمین می‌آورد و به انسان می‌دهد و بدین وسیله به او شخصیت می‌بخشد.

 

در فرهنگ یونانی این تلقی وجود داشت که انسان رقیب‌وار در مقابل خدایان قرار دارد و اصالت به خدایان داده می شد در مقابل این اعتقاد عده‌ای اصالت را به انسان می‌دادند که می‌توان آنها را اومانیستهای قدیم نامید.

 

نظریه «اگوسانتریسم» (Egocentrism) یعنی خود محوری یا انسان مرکزی هسته مرکزی پاره ای از تمایلات در فرهنگ یونانی بود. اگوسانتریسم در عالم فلسفه، سوفیسم را بهمراه آورد.

اگوسانتریسم در زمینه‌های اجتماعی، اخلاقی و سیاسی، پایه‌های اصلی اومانیسم را که بعد از رنسانس به صورت روشن‌تر و مدون‌تری ظاهر گشت، پی‌ریزی کرد.

 

در قرون اولیه میلادی، فرهنگ یونانی حاکم بر اروپا بود. از زمانی که رم در سال 395 میلادی سقوط کرد و مسیحیت بر غرب مسلط شد، انسان شناسی مسیحی- که براساس خدا محوری بود- بر اومانیسم الحادی یونانی غلبه کرد. لذا بعد از آن ملاحظه می‌شود که انسان شناسی و فرهنگ کشورهای اروپایی مذهبی است این وضع همچنان ادامه داشت تا این که دوران قرون وسطی به سر رسید و رنسانس پا به عرصه وجود گذاشت.

 

پیامدها و مولفه ها

 

از پیامدها و مولفه های اومانیسم میتوان به سکولاریزم ، خرد گرایی و تجربه گرایی، تساهل و تسامح و دست آخر آزادی خواهی اشاره نمود.

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط هر روز آخرین خبر استخدامی را برات اس ام اس میفرستیم در تاریخ 1393/10/09 و 4:10 دقیقه ارسال شده است

سلام وقت بخیر

اگه تمایل داری هر روز آخرین اخبار استخدامی شرکت ، سازمان های دولتی را دریافت کنی

می تونی به لینک زیر جهت فعال سازی بری

http://sms.mida-co.ir/newsletter/6/estekhtam

این نظر توسط دریافت پنل رایگان به همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 در تاریخ 1393/09/07 و 2:15 دقیقه ارسال شده است

باسلام خدمت شما مدیر عزیز

جهت ثبت نام پنل اس ام اس رایگان با همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 می توانید به آدرس

http://50005.mida-co.ir

مراجعه نمائید.

منتظر حضور گرمتون هستیم

mida-co.ir

این نظر توسط پیشنهاد یک کسب کار هوشمندانه در تاریخ 1393/08/26 و 1:25 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما

این پیام احتمالا آینده ی تجاری شما را متحول خواهد کرد

شما می توانید با حداقل سرمایه ی اولیه ،

صاحب جامع ترین مرکز فروشگاهی و خدماتی شهرتان شوید

جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت WWW.IBP24.ORG مراجعه نمایید

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/07/02 و 1:36 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم
شما می توانید با عضویت در طرح همکاری فروش پنل و خطوط پیامکی از بازدید کننده وبلاک خود درآمد کسب کنید
ابتدا وارد آدرس زیر شوید و مراحل ثبت نام رو کامل نمائید
http://sms.mida-co.ir/hamkar
سپس وارد پنل کاربری شوید و از قسمت شبکه فروش و بازاریابی کد های مربوط به فروش پنل را در سایت خود قراردهید بعد از معرفی هر کاربر به شما 25 درصد سود فروش داده می شود
جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه نمائید
mida-co.ir
info@mida-co.ir

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/04/20 و 3:57 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم

برای داشتن یک سامانه حرفه ای و رایگان همین حالا اقدام نمائید. سامانه sms5002.ir به شما یک پنل پیامک کاملا اختصاصی رایگان می دهد با این سامانه پنل ارتباطی جدیدی بین سایت و کاربران خود آغاز کنید. برای فعال سازی همین حالا اقدام نمائید.

جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه نمائید

sms5002.ir/register.php


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 23
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 89
  • بازدید ماه : 410
  • بازدید سال : 2,162
  • بازدید کلی : 13,370